در بنای برج سنجاقک، کشاورزی و دامپروری صورت میگیرد. توسعه این برج بیونیک به سوی خودکفایی در تامین انرژی و تامین مواد غذایی گامی جدید در جهان معماری است. این پروژه نمونهای بینظیر برای توسعه شهری در جهان است. معماران جوان در ایران باید آینده را از امروز رصد کنند، توسعه شهری با پرمصرفترین ساختمانهای جهان در انرژی آینده روشنی ندارد. توسعه شهری در جهان امروز زمین را به زمین بر میگرداند و آسایش، امنیت، خلق هویت و توسعه اقتصادی را به مردم آن منطقه هدیه میدهد. این مدل بناها راهکاری مناسب برای حفظ طبیعت و میراثی برای آیندگان است. توسعه شهری با تخریب طبیعت هم ما را از نعمت طبیعت بینصیب میگذارد هم آیندگان را.
در بیشتر سالهای حضور بشر روی این کره خاکی، تجمعهای انسانی در اطراف آبها صورت میگرفت و روش زندگی مردم روشی شبیه روستاییان بود. در این سالها که تاریخ بشر را تشکیل میدهد بقای بشر وابسته به شکار و کشاورزی بود و این دو شغل اصلی مردم قرنهای پیش را تشکیل میداد. در سال 1800 میلادی تنها 3 درصد از کل جمعیت جهان در شهرها و فضاهای شهری زندگی میکردند. تا سال 1900 میلادی یعنی با گذشت یک قرن 14 درصد از کل جمعیت این کره خاکی شهرنشین محسوب میشدند، اگرچه در آن زمان تنها 12 شهر در جهان وجود داشت که جمعیت ساکنان آن یک میلیون نفر بود.
این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال 1950 میلادی 30 درصد از جمعیت دنیا شهرها را بهعنوان محل سکونت خود برگزیدند و شهرنشین محسوب شدند. در این سال بیش از 83 شهر در جهان وجود داشت که جمعیت هر یک از یک میلیون نفر هم بیشتر بود. طی یک دهه گذشته، نرخ شهرنشینی در جهان افزایش چشمگیری پیدا کرده است. در سال 2000 میلادی حدود 47 درصد از کل جمعیت جهان در مناطق شهری زندگی میکردند که مجموع آنها 8/2 میلیون نفر از جمعیت زمین را تشکیل میداد. در این سال 411 شهر با جمعیت بیش از یک میلیون نفر در جهان وجود داشت. البته در کشورهای توسعه یافته و صنعتی شمار شهرنشینان بیشتر از روستاییان بود.
توزیع جمعیت در شهرهای کشورهای مختلف نیز متفاوت است، برای مثال تعداد زیادی از شهرهای آفریقایی جمعیتی کمتر از 10هزار نفر دارند. درحالیکه در برخی از کشورها یک شهر بیش از یک میلیون جمعیت دارد. به گزارش بانک جهانی در سال 2000 میلادی 39 درصد از کل جمعیت جهان در مناطقی ساکن بودند که بیش از یک میلیون جمعیت داشتند. 15 درصد از شهرنشینان در فضایی ساکن بودند که جمعیت آن از 5 میلیون نفر بیشتر بود. در این سال تنها 8 درصد آمریکاییها در شهرهای با جمعیت یک میلیون نفر زندگی میکردند و 38 درصد از کل جمعیت شهرنشین برزیل در شهر بوینسآیرس سکنی گزیده بودند.
مهاجرت و توسعه طبیعی
یک شهر در صورتی توسعه پیدا میکند که نرخ زاد و ولد در آن بیشتر از نرخ مرگ و میر بوده و نرخ مهاجرت به داخل این شهر از نرخ مهاجرت ساکنانش به شهرهای دیگر بیشتر باشد. البته برای توسعه یک شهر در جهان 2عامل ذکر شده در بالا یعنی توسعه طبیعی یا مهاجرت هر یک به نسبتهای مختلفی میتواند تأثیر داشته باشد.
پژوهشها نشان میدهد شهرهای کشورهای توسعه یافته با کشورهای کمتر توسعه یافته علاوه بر شمار ساکنان در نحوه توسعه یافتن نیز با هم تفاوت دارند. طی قرنهای 19 و 20 میلادی شهرنشینی بهدلیل ایجاد صنایع مختلف و صنعتی شدن بهوجود آمد. فرصتهای شغلی تازه و پر درآمد در شهرها باعث شد تا خیل زیادی از جمعیت از روستاها و مناطق حاشیهای به شهر مهاجرت کنند و باعث توسعه شهرها شوند. اما نرخ بالای مرگ و میر بهدلیل عدموجود بهداشت و تجمع شمار زیادی از مردم در یک منطقه باعث شد تا نرخ رشد شهرها کنترل شود. تا اواسط قرن 19 میلادی نرخ مرگ و میر در شهرهای اروپا بیش از نرخ زاد و ولد بود و مهاجرت باعث توسعه آنها میشد.
پیتر نیومن استاد سیاست شهری و سرپرست مؤسسه سیاست فناوری و استراتژی پایدار در دانشگاه مورداک استرالیاست. او در چند سال گذشته با دولت ایالتی نیوسوث ویلز و استرالیای غربی روی تداوم پذیری و کاربرد آن برای شهرها، دولتها و مناطق کارکرده است. نیومن استراتژی پایدار دولت استرالیای غربی را نوشته که در نوع خود نخستین استراتژی در سطح دولتی در جهان بوده است. علایق پژوهشی او شامل گردآوری اطلاعات درباره شهرهای جهانی و چگونگی دستیابی به استراتژی پایدار در آن شهرها میشود.
مقالهای از نیومن با عنوان تاثیر محیطی شهرها در مجله شهرنشینی و محیط منتشر شد که به بخشهایی از آن میپردازیم: «رشد اجتنابناپذیر شهرها ما را به این فکر میاندازد که بیشک تاثیر محیطی آن وخیمتر خواهد شد. رشد سریع و مداوم شهرها بر پرسشهای مکرر ما میافزاید. آیا شهرها آنقدر بزرگ میشوند که تاثیرات منفی شان بر فرصتهایی که ایجاد میکنند، غلبه کند؟ آیا شهرنشینی زمین را از بین میبرد یا حفظ میکند؟ چگونه رشد جمعیت در شهر را بسنجیم؟ آیا مفهوم استراتژی پایدار میتواند درک بهتری از تاثیر محیطی شهر بر موقعیت محلی و موقعیت جهانی آن فراهم کند؟ آیا آیندهای برای شهرها وجود دارد؟»
تأثیر جمعیتی
«آیا مشکلات اجتماعی در شهرها - بهویژه در محیطهای شهری با تراکم بیشتر جمعیت - تشدید میشوند؟
جاذبه اوج گیرنده شهرها آبستن فرصتهایی است که توسط شبکههای مردمی ایجاد میشود. مطالعه روابط میان تراکم جمعیت و مشکلات سلامتی و اجتماعی هرگز دال بر رابطه منفی واضحی نبوده است؛ اگرچه تاریخ شهرسازی در سنت آنگلوساکسون بر مبنای این فرض است که چنین رابطهای وجود دارد. از طرف دیگر محققین اجتماعی مانند فریدمن و بلدسر نشان دادهاند که تراکم جمعیت تنها متغیر اصلی در ایجاد مشکلات اجتماعی نیست، اما هرگونه تجربه انسانی مشکلات اجتماعی را تشدید میکند.
انسانها با محیطهای شهری انطباق مییابند و اگر به آنها فرصت داده شود به سرعت سیستمهای حمایت اجتماعی میسازند. با وجود این ترکیب فقر و تراکم بالا بدون نظام حمایت اجتماعی بیمشکل نیست. مناسبترین اندازه جمعیت شهرها برای رسیدن به اهداف اجتماعی متفاوت هنوز مشخص نشده است.
برترین شهرهای قلب اقتصاد جهانی – لندن، پاریس، توکیو و نیویورک – بهرغم داشتن تراکم جمعیت همچنان برای ساکنین و بازدیدکنندگان شان خوشایندند.» بهنظر نیومن الگوی تاثیر جمعیتی به شناختن شهرها کمکی نمیکند و باید راههای تعمیم پذیری را به کار گرفت. تاثیر جمعیتی زمانیکه بهعنوان وظیفه اصلی سیاست شهری (برنامه ضدجمعیت) به کار میرود مفهوم بسیار سستی است. در سطح جهانی الگوی تاثیر جمعیتی دلایلی دارد که آن را به راحتی نمیتوان برای شهرها به کار گرفت.
ابتدا باید مطمئن شویم شهرها برای حل مشکلات بهوجود آمدهاند و نه تحکیم آنها. مشکلات محیطی شهر در موقعیت منطقهای و جهانی آن واقعی هستند و خود شهرها به شکل قابل توجهی در آن سهیماند. بنابراین توقف رشد جمعیت نه تنها مشکلی را بر طرف نمیکند که با انحراف از نیازها به سمت تغییر چگونگی زندگی مردم در شهرها مشکلات را نیز وخیمتر میکند.
تأثیر بومشناختی
تحلیلهای پیچیدهتر تاثیر شهرها بهصورت روش شناسیای که اثر بوم شناختی یک شهر را میتواند محاسبه کند توسط ریس (Rees) شکل گرفته است. این تاثیر بر مبنای درکی بوم شناختی قرار گرفته است. چگونه یک شهر خوراک، آب، انرژِی و زمین را از حوزه طبیعی میگیرد و برای مستحیل کردن ضایعاتش به فعالیتهای اکوسیستم نیاز دارد. منبع کلی مصرف یک شهر متناسب با جمعیت در نظر گرفته شده است و برآورد این تناسب امکان مقایسه آن را با برآورد همین تناسب در سایر شهرها میدهد.
این مقایسهها برای به دست آوردن درکی از این مسئله مفیدند که یک شهر تا چه حد باید تلاش کند تا بتواند تاثیر کامل بومشناختی خود را هم در موقعیت محلی و هم در موقعیت جهانی کاهش دهد؛ زیرا الگوی تاثیر بوم شناختی بهعنوان عاملی نمادین برای نمایش مشکل مصرف منبع به کار میرود. «تحلیل اثر بوم شناختی مشکل نظامهای شهری و تاثیرات محیطی آنها را که بر پایه مصرف منبع است برجسته میکند. این الگو یک مفهوم مهم است.
اگرچه پاسخهای سطوح سیاسی را توصیه نمیکند و چنانچه زیاد مورد استفاده قرار گیرد با خطر بیاعتبار شدن مواجه میشود. سیاست بیشتر به کارکرد ایجابی شهرها میپردازد تا به توقف کارکرد سلبی آنها. مگر اینکه سیاستهایی وجود داشته باشد که بتواند به شهرها کمک کند اثر بومشناختی شان را کاهش دهند و بعد این آگاهی به راحتی میتواند مانند الگوی تاثیر جمعیتی وسیلهای در جهت ضدشهرگرایی شود. با وجود اینکه این الگو به نیازها توجه میکند تا مسئله مصرف بیش از حد منابع را حل کند، در مسیری پیش نمیرود که به فرصتهای ایجاد شده توسط رشد شهرها ضربه بزند. این امر به روند ارزیابی مثبت تری نسبت به شهر نیاز دارد.»
مزرعهای برای کشاورزی شهری
مصرف غذاهای آماده و منجمد به اوج رسیده است. در آغاز قرن در حومه شهرها کشاورزی انجام میشد ولی با رشد جمعیت شهرنشین و از بین رفتن حاشیه شهرها و تبدیل شدن زمینهای زراعی به بخشی از شهر، در آینده بسیار نزدیک با کمبود مواد غذایی روبهرو خواهیم شد. به این سبب احداث مزارع عمودی در میان برجها اجتنابناپذیر است. در اصل زندگی در بناهایی که خود انرژی مصرفی ساختمان را تامین کرده و در گام بعدی بخشی از مواد غذایی ساکنین برج را تامین خواهند کرد.
این مدل کشاورزی شهری نیازی به سموم کشاورزی نداشته و باعث کاهش استفاده از این سموم در این کشاورزی پیشرفته میشود. این گامی جدید در برابر کشاورزی سنتی است. همچنین باعث ایجاد مشاغل جدید شده و باعث توسعه اقتصادی منطقه میشود. کشاورزی در مزارع عمودی میزان گازهای گلخانهای را کاهش میدهد.